شما میتوانید نقدهای انتشار یافته از این فیلم را که در کافه نقد موجود است مطالعه کنید .
ملاک انتشار نقدها ، سینمایی است و نه سیاسی . هر نقدی به شرط خوب بودن ، اجازه ی انتشار را پیدا میکند .
در «جایزۀ مستند برتر» سال ۱۳۹۰ فیلم «خانۀ من» محسن امیریوسفی بیشترین امتیاز را آورد. در اینجا میخواهم نگاهی به فیلم بیندازم و ببینیم این فیلم چه داشت که موجب اقبال عمومی داورها شد. فیلم در دورۀ جستجوی فیلمساز برای خرید یک خانه در تهران میگذرد. او با حساب جایزۀ فیلم و ماشین و وام و… ۱۵۰ میلیون تومان پول دارد و امیدوار است خانۀ دلخواهش را بهدست بیاورد. ذهن امیریوسفی در پی چیزهایی است و شاهرخ، از یک آژانس مسکن، او را به سراغ خانههای دیگری میبرد که اغلب ربطی به خواستههای فیلمساز ندارد. در اواسط فیلم به خانهای برمیخوریم که بر مبنای ایرادهایی که بر آن وارد است ذهنمان از آن جدا میشود و پایان فیلم جایی است که فیلمساز با درنظر گرفتن همۀ وجوه و دادهها و داشته ها تصمیم میگیرد همان خانه را بخرد! چرا این فیلم، مستند برتر سال ۱۳۹۰ شد؟ در میان ۳۶ فیلمی که داورها دیدند، بیش از ۲۵ فیلم، مستند پرتره بود یا گفتار اولشخص داشت! آمار غریبی نیست؟ انگار سینمای مستند ما بخش مهمی از خصوصیت و جذابیت امروز خود را از همین رجوع به آحاد جامعه و تصویر کردن تک آدمهایی با خصوصیتها، لحنها، حسها و مسائل خاص خود بهدست میآورد. «خانۀ من» هم در همین فضا ساخته شده است، اما بهلحاظ حضور همزمان فیلمساز به عنوان سوژۀ فیلم و نیز روایتگری و ذهنیتپردازی های او، جای خاصی در میان فیلمهای این رده دارد. موضوع فیلم مبتلابۀ جامعه است، اما فیلمساز با دغدغههای شخصی خاص خود وارد موضوع میشود و با گفتار اولشخصی که از شور و حسرت جاری در طنز و تلخی مضامین و لحن و کلام خنثی و خستۀ فیلمساز نشان دارد، جستجوی معمول او برای خرید یک خانه را به تراژدی پنهان انسان تهراننشین در زیروبالا کردن دادههای این شهر و داشتههای خود پیوند میزند. این وضعیت خاص/عمومی، وجهی واقعی/نمادین از زندگی در این شهر است و بخش مهمی از جذابیت فیلم از دل همین موقعیت درگیرکننده و تیپیک، اما گره خورده به خصوصیتهای فکری، کلامی و حسی امیریوسفی ابژه/سوژۀ فیلم بیرون میآید. «خانۀ من» به همان اندازه که فیلمی متصل به گرهها و روحیه و رفتار شخصی فیلمساز و بهاین معنا فیلمی شخصی است، پر است از موقعیتهای زنده، روزمره و جاری زندگی امروز تهران و آدمهای جوراجور حیّوحاضر این شهر که در طی مسیرهای فردیشان مدام به هم میرسند و گره میخورند یا از کنار هم میگذرند. ضمنا “خانۀ من” فیلمی است که به یک اندازه ورهای دلی و عقلی ما را میلرزاند و لایههای بیرونی/درونیای دارد که تأمینکنندۀ همزمان سویههای هنری/ رسانهای فیلم میشود. در وضعیتی که در ذهن و زبان ما دیوار غریبی میان مستندهای هنری و رسانهای برپاست و ارزشگذاریهای ناشی از این فاصلهبینی، مخلّ شکلگیری ذهنیت باز و گشادهای در برابر سینمای مستند شده است، این خصوصیت هم این و هم آن و رها و بیدغدغۀ امیریوسفی، که در شخصیت فردی و فیلمهای دیگرش هم نمایان است، طراوت و تازگی خاصی به فیلمش داده که با شورها و حسرت های ما، در زندگی جاری مان و در برخوردمان با وقایع و واقعیتهای جوراجور زندگی با این شهر، عجین میشود و گره میخورد. “خانۀ من” فیلم تلخ و طناز و راحت و جاری و دور از ادعا و تحمیلی است که چون رودی روان و وجودی طبیعی، انگار همینجور “هست”، بیش از آنکه سعی بر این باشد که یکجوری “بشود”.
این مطلب پیش از این در روزنامه اعتماد منتشر شده است
استفاده از مطالب در دیگر رسانههای چاپی و مجازی تحت مجوز cc-by-nc-sa مجاز است. برای جزئیات بیشتر شرایط استفاده را بخوانید. طراحی و مدیریت : شهریار حنیفه