شما میتوانید نقدهای انتشار یافته از این فیلم را که در کافه نقد موجود است مطالعه کنید .
ملاک انتشار نقدها ، سینمایی است و نه سیاسی . هر نقدی به شرط خوب بودن ، اجازه ی انتشار را پیدا میکند .
فیلمی متشتت، پریشان، مبهم، بدون هدف، بیجرات و ترسو. فیلم با حرکت دوربین داخل اتاق که منتهی به تلفنی که روی پیغامگیر است آغاز میشود و سپس کات. مشخص نیست این نما از زاویه کیست. وجود نماهای مشابه بسیاری که بارها منطق نگاه را مختل میکنند، تنها از بیگانگی فیلمساز با ابزار فیلمسازی خبر میدهد. فیلمی سراسیمه، آشفته و ایدئولوژی زده که ادعای کاذب و دروغین برابری دارد. وقایع سال 88 محور فیلم است و موضع فیلمساز مشخصا علیه معترضین است. آدمهای معترض 88 همگی آدمهایی سادهلوح، فریبخورده و خائن و عیاشاند؛ جالبتر آنکه آدمهای مقابل آنها هم بلاتکلیفاند و عین عروسکهای خیمه شببازی میمانند. محور فیلم هادی، دانشجویی معتقد و حافظ قرآن است که ناپدیدشده است اما فیلم بارها و بارها خط اصلی داستانش را با خرده داستانهایی بیاهمیت و حاشیهای همچون شک زندایی (سارا خویینی ها) به همسرش میشکند و درنهایت از پس این شکها هم چیزی جز نق و غر زن به ما نمیدهد و اینکه شخصیت دایی که در زندگی زناشویی فردی عیاش و خیانتکار است، چقدر در زندگی اجتماعی سادهلوح و حتی احمق است. آدمی فریبکار که اتفاقا لباس سبزی هم بر تن دارد و جزو دسته معترضین بهحساب میآید. آیدا که دوست هادی و از معترضین است، ترسیم بهمراتب بدتری دارد. او ابتدا با هم خونه هادی دوست بوده و سپس با هادی ارتباط برقرار میکند. به اینها اضافه کنید راننده تاکسیهایی که چه در تهران و چه در مشهد همگی در ماشینشان به رادیو فردا و بیبیسی گوش میدهند. تا انتها مشخص نمیشود که چرا تا این اندازه فیلم سترون است و چه چیزی را میخواسته بگوید که از پس آن برنیامده؛ آیا اساسا هدف و دورنمایی برای ارائه داشته و یا صرفا تملقی سیاسی و پول بیتالمال هدر دادن است برای فرار مالیاتی؟
این مطلب پیش از این در روزنامه قانون منتشر شده است
استفاده از مطالب در دیگر رسانههای چاپی و مجازی تحت مجوز cc-by-nc-sa مجاز است. برای جزئیات بیشتر شرایط استفاده را بخوانید. طراحی و مدیریت : شهریار حنیفه